چکیده :

شعر نوعی اجرا به‌وسیله کلمات است و هر چه شاعر در گزینش واژگان وسواس و دقت بیشتری داشته باشد، در انتقال تجربیات خود موفق‌تر خواهد بود. از سوی دیگر، واژه‌هایی در فرهنگ و زبان وجود دارد که از راه تناسب یا تضاد به شبکه تداعی خیال شاعر وارد می‌شوند، یا از طریق ایهام، ایهام تناسب، ایهام تضاد و... سبب ایجاد هماهنگی و موسیقی معنوی شعر می‌شوند. از جمله این واژگان، زوج‌های شعری هستند مانندآه و آیینه، سنگ و سبو، ذره و آفتاب، کیش و قربان، خسرو و شیرین، روز و شب و... که هر یک با نخ‌های نامرئی و در لایه‌های زیرین، به صورت هنرمندانه و ماهرانه به هم بافته شده‌اند. از دیگر زوج‌های شعری، گوی و چوگان است که عارفان با استفاده از رابطه تناسب و تضاد و همچنین معنا و کارکردهای مختلف آنها،مضامین مختلفی آفریده‌اند. بسامد این زوج شعری به قدری است که نظر هر علاقه‌مندی را به این سؤال جلب می‌کند که شاعران و عارفان چگونه از بازی‌ای که هیچ‌گونه ارتباطی با مباحث عرفانی ندارد استفاده کرده‌اند؟ نوشته حاضر بر آن است تا با بازخوانی متون عرفانی، کارکردهای مختلف گوی و چوگان را بیان کند. حاصل پژوهش نشان می‌دهد از شاعران و عارفان از این زوج شعری برای مضمون‌سازی و نمادپردازی در زمینه‌های گوناگون به‌ویژه ایراد حالات مختلف عاشق و معشوق بهره برده‌اند.

کلید واژگان :

گوی چوگان متون منظوم مضمون‌آفرینی نماد



ارزش ریالی : 350000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک