چکیده :

وجود پيچيدگي در طرح و مولفههاي فيزيكي، هنوز در علوم شناختي معماري شهري تحت بررسي هستند. توجه پژوهش حاضر بيشتر به بررسي مسير يابي محيطهاي دو بعدي در ساختمانهاي عمومي مانند بيمارستان، فرودگاه، دانشكده كه سردرگمي در آن ها معمول است، ميباشد. ولي وجود مسيرهاي گردشي و راه پلهها، نقشه شناختي كاربران را تضعيف ميكند. در نتيجه، حس سردرگمي به عوامل مختلفي مانند تعداد رمپ ها، محل و چرخش آنها با توجه به نماي اصلي بنا، بستگي دارد. ما دو نمونه موردي را بررسي مي كنيم: اولين مورد، يك آزمون كيفي در دانشگاه برمن و دومين مورد، يك تحليل كمي در دانشگاه فني باري است. در هر دو مطالعه ما يك نمونه تصادفي انتخاب ميكنيم كه در آن پاسخ دهندگان در دسته اي از آزمايشات شركت ميكنند. شركت كنندگان با ساختماني كه در آن آزمايش انجام ميشود، آشنا نيستند اما تا حدودي با محيط اطراف آن آشنايي دارند. نتايج اصلي اهميت طرح بندي ساختمان به عنوان يك عنصر مهم موثر بر نقشه شناختي انسان در مسيريابي را نشان ميدهد. به نظر ميرسد آنها اين فرضيه را كه جهت پله ها نقش مهمي را در سردرگمي به هنگام مسيريابي محيطهاي سه بعدي پيچيده ايفا مي كنند، تاييد ميكنند. در اين مقاله تلاش براي درك چگونگي محل راه پلهها و چگونگي تاثير آن بر سردرگمي، در چرخش ميباشد كه بر كسب اطلاعاتي درباره مسيريابي تاثير مي گذارد. به نظر ميرسد، اين يافتهها كه از تجربيات در محيطهاي بسته بدست ميآيد، همچنين منتج به يك گسترش خاص در محيطهاي باز ميشود. علاقه بي طرفانه و منصف نسبت به تحقيقات مناسب براي يكپارچه سازي و تعميم فضاهاي باز وجود دارد. توسعه شناخت فضايي سطوح شهري يك آينده نگري جذاب براي پژوهش حاضر خواهد بود.

کلید واژگان :

چهارچوب مرجع، چرخش، راه پله ها، مسيريابي، ANOVA



ارزش ریالی : 300000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک