چکیده :

شهرهای شمالی کشور ایران؛ به لحاظ اقلیم، از نقاط معتدل و مستعد رشد شهری هستند. امروزه شرایط ویژه و منحصر به فرد این مناطق از یک سو پتانسیلی برای رونق اقتصادی آن ها فراهم نموده است و از دیگر سو بهره کشی نابخردانه از زمین در جهت گسترش شهرها، موجب گشته تا سکونتگاه های بسیاری با فاصله اندک از یکدیگر شکل گیرند. با گذشت زمان و در اثر رشد این سکونتگاه ها، از فاصله آنها کاسته می شود تا در نهایت چسبندگی کالبدی – فضایی در سطح استان های شمالی به خصوص در استان مازندران شکل یابد. این روند گسترش شهرها، چالش های متعددی را در عرصه های اجتماعی ، اقتصادی، کالبدی و سیاسی برای شهرهای در حال پیوستن با هم بوجود می آورد که مدیریت خردمندانه فضایی آن را اجتناب ناپذیر می نماید.این پدیده اولین بار توسط پاتریک گدس و در مطالعه ماهیت توسعه شهری بریتانیا در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم مورد استفاده قرار گرفت. پیوستار شهری مفهومی است که پاتریک گدس آن را در حین مطالعه سکونتگاه های شهری لیورپول، منچستر ، گلاسکو و ادینبورگ که در حال پیوستن با یکدیگر بودند دریافت. از این رو نظر به ‌ضرورت حفظ سرزمین به ‌عنوان میراث نسل‌های متمادی بشری و با توجه به حفظ اراضی کشاورزی و باغات و جلوگیری از ساخت‌وسازهای غیرمجاز در آن‌ها که معضل امروزین شهرهای استان مازندران است ، این مقاله با هدف ریشه یابی ظهور پدیده پیوستار شهری در سطح استان مازندران به روش تحلیل محتوا سعی در مدیریت خردمندانه فضا در جهت مقابله با پیامدهای آن دارد. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد اگرچه پیوستار شهری می تواند یکی از گونه های شکلی گسترش شهرها باشد اما مدیریت پیامدهای آن فراهم کننده بستری برای اتصال و ارتباط سکونتگاه ها، یکپارچگی فضایی و اتصال میان آن ها در جهت توسعه پایدار است

کلید واژگان :

پیوستار شهری ، یکپارچگی فضایی ، گسترش شهری ، مدیریت خردمندانه ، توسعه پایدار



ارزش ریالی : 300000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک