چکیده :

پرسش از علت آفرينش، از نخستين و مهم‌ترين مسائلي است كه انسان همواره با آن روبه‌رو بوده و در پي يافتن پاسخ آن برآمده است. نقطه‌ي مقابل آفرينش، مرگ است و انسان، از آنجا كه هميشه با اين پديده مواجه و از آن گريزان و ترسان بوده، دغدغه‌اي هميشگي براي شناختن و شناساندن آن داشته است و هم‌چنان ادامه دارد.در مثنوی معنوی، از خود باختگی انسان زمانی آغاز می‌گردد که خودآگاهی وی رو به افول نهد؛ زیرا در این اثر انسان به آگاهی تعریف می‌شود. تصور انسان از خویشتن (خودِ پنداره) منشأ ادراک او از جهان پیرامون، ارزش‌ها، و رفتار اوست؛ در نتیجه آنگاه که خودِ پنداره واقعی و مطابق با خویشتن نباشد، ارزش‌ها، ادراکات، و دلبستگی‌های او نیز واقعی و اصیل نخواهد بود. به نظر مولانا در این سقوط و مسخ‌شدگی انسان، یک موقعیت تشویش می‌تواند لایه‌های درونی او را بر وی بگشاید و او را متوجه خود واقعی‌اش گرداند. افزون بر این موقعیت‌ها، مرگ‌اندیشی یا مواجهه‌ي ذهنی با مرگ خویشتن نیز می‌تواند با ایجاد چنین تشویشی انسان را متوجه خود واقعی و ارزش‌های اصیل گرداند. موقعیتی که مرگ و زندگی در تقابل قرار گیرند و انسان به این تقابل آگاهی یابد .ابعاد گوناگونی از مرگ، در مثنوي قابل بررسی است که اگر بخواهیم به تمام آنها بپردازیم، مقاله صرفاً جنبه‌ي گردآوري و دایرةالمعارفی خواهد داشت اين مقاله، مبتني بر مطالعه‌ي دقيق کتابخانه ای، تمام ابيات مثنوي و گزينش ابياتي مي‌باشد كه مولوي در آنها درباره حقیقت و اصالت انسان،مسخ شدگی و از خود بیگانگی سخن گفته، و نتايجي در ارتباط با مرگ اندیشی و مرگ آگاهی از آنها گرفته است. از آنجا كه حجم مقاله، اجازه‌ي نمايش تمامي ابيات را نمي‌دهد، در برخي از موارد، صرفاً به شماره‌ي بيت و دفتر ارجاع داده مي‌شود.

کلید واژگان :

مثنوی، اصالت، الیناسیون ، خودآگاهی، اضطراب، مرگ‌اندیشی



ارزش ریالی : 300000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک