در قرن دهم هجری، شاعرانی به عرصه ی ظهور رسیدند و با جهان بینی خاص هنری و جدید، مکتبی در شعر بنیان نهادند که بعد ها به سبک هندی و طرز دیگر آن اصفهانی[1] مشهور شد. بنا به عقیده ی اکثر محققان و ادیبان، وجه تسمیه ی سبک شعر دوره ی صفوی به هندی آن است که عده ای از شعرای آن دوره، بر اثر بی توجهی پادشاهان صفوی نظیر شاه طهماسب و بر اثر تشویق شاهان گورکانی، به هند مسافرت کرده و سالیانی در دربار سلاطین هند به سر برده اند. می توان گفت که تکامل زبان شعری شاعران مهاجر در دربار سلاطین هند - که بنا به گفته تذکره ها، مشوق شعرای ایرانی و مروجان اصلی شعر و ادب فارسی بوده اند- صورت پذیرفته است. شعر این دوره در اوایل، به علت عدم وابستگی به دربار و اظهار بی نیازی سلاطین صفوی به مدیحه سرایی در آغاز ظهور دولت مقتدر صفوی، خریدار نیافت و این امر باعث رکود بازار قصیده پردازان حرفه ای شد. شعر دوره ی صفوی همان، ادامه ی مکتب وقوع بود که بابا فغانی شیرازی- معروف به حافظ کوچک- آن را به مرحله ی کمال رسانیده بود. شعرای سبک هندی، به شعر رنگ و بوی دیگری دادند و با زیاده روی در خیالبندی و مضمون سازی- که از خصایص سبکی منحصر به فرد آنان به شمار است- آن را از زبان و بیان ساده جدا کردند و تحولی شگرف در شعر پدید آوردند. شعر این دوره، که از حوزه ی نفوذ اهل مدرسه خارج شده بود، از لحاظ صوری و ابداع و آفرینش ادبی- بر خلاف اظهار نظر معرضانه ی تذکره نویسان دوره ی قاجار، نظیر آذر بیگدلی(در تذکره آتشکده)[2]، که شعر و سبک دوره ی صوفی را به انحاطاط و بی محتوایی متهم می کند، به هیچ وجه دچار رکود و انحطاط نگردید. شعر دوره ی صفوی، در واقع، تجدید عهد با زندگی شد که از فرهنگ و باورهای عامیانه مایه می گرفت. البته بی اعتنایی سلاطین نخستین صفوی، نظیر شاه طهماسب و دیگران، به شعر و شاعری دوام نیافت.اینان شاعران مدیحه سرا را به بهانه های مختلف به دور خود جمع کردند. مجالس آنان به تدریج میعادگاه قوّالان، مطربان، غزلسرایان و هجوگویان گردید.

میرزا محمد، مخلص کاشانی، از شعرای اواخر قرن یازدهم و نیمه ی اول قرن دوازدهم هجری است که نخست در کاشان می زیست و در روزگار جوانی در این شهر به کسب دانش پرداخت و به فنون شاعری آگاهی یافت و ظاهراً در سنین بالای عمر بود که شهرتش باعث گردید تا مورد توجه رجال پایتخت- اصفهان- واقع گردد و او را به اصفهان فرا خوانند. مخلص از کاشان رهسپار اصفهان شد و تا پایان عمر در آنجا بود و به سال 1150 هجری در دیار اصفهان، رخت از سراچه بازیچه برچید. از زندگانی خصوصی مخلص کاشانی اطلاع چندان درستی در دست نیست و در اشعار خود نیز سخنی از زندگی شخصی و دوستان و یاران خود به میان نیاورده و تنها اشاره ای به مسافرت خود به تبریز و عتبات عالیات و زیارت خانه ی خدا و دیگر وقایع جزئی دارد. مخلص کاشانی در شیوه ی شاعری از سبک معمول روزگار خود- که همان سبک هندی یا اصفهانی است- پیروی می کند و کلامش از هر گونه ابهام به دور است. به صنایع لظفی، به ویژه ایهام تناسب - که جزو آرایه های مورد توجه اکثر شعرای سبک هندی است- توجه خاصی از خود نشان داده است:

تهــی از تیر چون شد ترکشت، کامم به خنجر ده

هدف چــون ساختی از چشم، قربان ساز جانم را

در جای دیگر گوید:

گر بــــــود حُسن قبولــــی شاهد اعمال را

عیش بهرامــی توان کــــردن به گور خویشتن

مخلص کاشانی روانی و روشنی کلام را مدیون تلاش می داند ولی معتقد است که به آسانی امکان پذیر نیست:

تلاش معنــــــی روش نمـودن ، آسان نیست

گهــــــــــر به پای خود از بحر بر نمی آید

درباره ی توجه به مضامین دیگر شاعران می گوید:

تا گشتــــــه ام به معنــــــــی بیگانه آشنا

هرگــــــز لبــــــم به معنی کس، آشنا نشد

در خصوص کسانی که از مضمون دیگران بهره می جویند، این گونه می سراید:

هر که داخل می کند در بیت خود مضمون غیر

در سرای خویش، محــــرم می کند بیگانه را

مخلص از کلام خود به جهت دریافت صله و پاداش بهره نمی جوید و مدح و ستایش اغیار را موجب بیچارگی و دربدری شاعر ستایشگر می پندارد:

مگو به مــدح کسان بیت، بهر جایزه مخلص!

که هر که خانه ی خود فروخت، در به در افتد

در خصوص عدم آشنایی مردم به هنر شاعری گوید:

مخلص! تلاش معنـــی روش، چه لازم است؟

در کشوری کـــــه کس نشناسد گهر ز سنگ

اینک غزلی از مخلص کاشانی:

می کشد بــر خاک ظالــــم را غرور خویشتن

سیل می افتــــد در این وادی به زور خویشتن

یک ستون گــر بیستون باشد بنا بــــر وی منه

جهــل باشد تکیــــه کردن بر شعور خویشتن

گر بــــــود حُسن قبولــــی شاهد اعمال را

عیش بهرامــی توان کــــردن به گور خویشتن

گـــــر به جنّـــت بگذرد آن مه دگر از انفعال

روی ننمــــایند حــــوران از قصور خویشتن

چــــون بـــرم از غیرتش همره به بزم مدّعی؟

من که نــــام او نبــــردم در حضور خویشتن

عقل را ذوق تمــاشایم نمک ریــــزد به چشم

در جهـــــان دیوانه کم دیدم به شور خویشتن

در جهان روشن ضمیران را ز شهرت چاره نیست

شمع کی پنهـــــان تواند ساخت نور خویشتن

در جهــــان دارالامانـــــی بود، گمنامی مرا

سوختم چون شمــع «مخلص» از ظهور خویشتن

التفــــــات آصف دوران به مخلص دور نیست

هر سلیمانـــــی نظـــــر دارد به مور خویشتن

 

 

[1] - مرحوم استاد امیری فیروز کوهی از طرفداران سبک اصفهانی و بخصوص طرز صائب تبریزی به شمار می روند. ایشان برای اولین بار در خصوص شعر دوره ی صفوی اصطلاح« طرز یا سبک اصفهانی» را به کار برده اند.

[2] - آذر بیگدلی، در تذکره ی آتشکده ، به جهت آفرینش سجع و موزون ساخن کلام خویش، در خصوص شعر میرزا محسن تأثیر تبریزی- که از شعرای بنام سبک هندی و از شاگردان مکتب صانب تبریزی، به شمار می رود-  می گوید:« گرچه تخلصش تأثیر است، لیکن سخنش بی تأثیر است.

 
 
آخرین پسندیدگان : فریده خسروی زرین علی زاده