محسن جرفی محسن جرفی
1393/11/16 16:20:12
تاثیر هوش هیجانی بر رضایت شغلی

دکترحسن جرفی  - محسن جرفی                                                               

 

دانشمندانی همچون (سایمون، شلدن، و همپتون) از دیر باز به اهمیت نقش مدیریت پی برده اند در دوران جدید هم دانشمندان همچون (تیلور، فایول و مینتزبرگ) به اهمیت این نقش در کشورهای پیشرفته صنعتی در سازمان ها (اعم از دولتی و خصوصی) پی برده اند . با مروری بر تحولات سازمانی در می یابیم که نوع مدیریت مدیران اهمیتی روزافزون در رضایت شغلی کارکنان دارد . در این راستا مقدار هوش هیجانی مدیران و دیگر کارکنان با توجه به نوع ارتباط آنها با دیگر پرسنل و ارباب رجوع بر رضایت شغلی آنها تاثیرگذار است و انجام مطلوب فرایندها ی مدیریت بدون برقراری ارتباط موثر امکان پذیر نیست (ظهوری ،1384) برخی مطالعات نشان داده اند که مولفه های هوش هیجانی یک پیش بینی عمده بر شاخص های بهزیستی روانی (از جمله رضایت شغلی) و عملکرد بین فردی محسوب می شوند. هوش هیجانی اولين بار در سال 1990 توسط روانشناسي بنام سالوي براي بيان كيفيت درک احساسات افراد همدردی احساسات دیگران و توانایی مطلوب خلق و خو به کاررفت. در این راستا بار- آن هوش هيجاني را مجموعه توانايي هاي غير شناختي , توانش ها و مهارتهايي تعريف مي کند که بر توانايي رويارويي موفقيت آميز با خواسته ها, مقتضيات و نشانه هاي محيطي تاثير مي گذارند. (بار-ان، 2009).

هوش هيجاني ما را قادر مي‌سازد تا بتوانيم احساسات خود را شناخته و آنرا به صورت مطلوبي ابراز و اداره كنيم. هوش هيجاني ما را نسبت به حالات هيجاني گروه و رويدادها و ارتباطات حساس مي‌سازد.  هوش هيجاني موجب افزايش آگاهي و مهارتهاي ارتباطي مي‌شود و نتيجه‌اش اثربخشي كار گروهي و برقراري ارتباط با ديگران است.

تعریف هوش هیجانی از نظرگلمن عبارتست از توانایی بر انگیختگی خود ، پایداری در مواقع شکست ، توانایی کنترل انگیزه های ناگهانی و تمایلات ، به تاخیر انداختن و ارضاء تمایلات ، توانایی نظم بخشیدن به حالتهای روحی و توانایی اصرار ورزیدن و امیدواری می داند  (گلمن، 2010). هوش هیجانی عبارتست از درک احساسات خود و درک احساسات طرف مقابل و ایجاد ارتباط متقابل بین ان دو بصورت موثر (بار - ان، 2009). همچنین هوش هیجانی نقش کلیدی را در اثربخش شدن سازمانها در دنیای امروزین ایفا می کند ( بارچارد و کریستین، 2009).  هوش هیجانی عاملی جهت بالا بردن توانائیها فردی در کنترل احساسات و هیجانات و بررسی این احساسات جهت درک آنها می تواند باشد. ( گلروئیز و همکاران، 2008).

از طرفی دیگر؛ هوش هیجانی بالا باعث می شود افراد، مهارتهای حل مسئله – مقابله با فشارها و سازگاری  تفکرات خاص ، خلاقیت بالا ، روحیه همکاری و کمک به دیگران و تشخیص موقعیت های خطرناک و عکس العمل در مقابل آنها را به خوبی انجام دهند .(دویس و کراس، 2003) ارتقاسطح تعاملات سرپرستان و کارکنان تا این سطوح باعث رسیدن به رضایت از شغل شده و عملکردها را افزایش می دهد.  در ارتباط بین هوش هیجانی و رضایت شغلی وانگ ولاور[1] تاثیر مهارتهای مدیریت هوش هیجانی را در عملکرد شغلی و رضایت شغلی و ... بررسی کرده اند آنان دریافتند که هوش هیجانی با عملکرد شغلی و رضایت شغلی رابطه دارد . هوش هیجانی به ما کمک می کند که فرد مسئولیت پذیری در جامعه باشیم بالا بودن هوش هیجانی ، افراد را شادتر و از نتایج عملکرد خود راضی و خشنود می کند . دولویکس و هیکس[2]در حمایت از نظریه هوش هیجانی در تحقیقات علمی خود نشان دادند که هوش هیجانی با پیشرفت و موفقیت فردی در محیط سازمان و نیز با عملکرد فرد همبستگی زیادی دارد(گلمن، 2011).

به كار گرفتن هوش هيجاني چه تأثيري بر رضایت شغلی دارد؟ پاسخ كوتاه اين است: خيلي زياد به كار گرفتن هوش هيجاني روش بسيار خوبي است كه انرژي را در يك جهت متمركز مي‌كند و نتيجه بسيار عالي در پي دارد.  محققان هوش هيجاني را در كنار سي و سه رفتار شغلي مهم آزمايش كردند و متوجه شدند كه هوش هيجاني، اكثر آنها را در درون خود جاي مي‌دهد و جزيي از وجود خودش مي‌كند، از جمله در مديريت زمان، انگيزه، بينش و ارتباط. شما مي‌توانيد به شيوه‌هاي مختلف از هوش هيجاني، براي بهبود عملكرد شغلي، استفاده كنيد. هوش هيجاني آنقدر براي رضایت شغلی ضروري است كه 60 درصد عملكرد در انواع شغل‌ها را شامل مي‌شود. هوش هيجاني به تنهايي بزرگترين عامل براي پيش‌بيني عملكرد فرد در محيط كار و قوي‌ترين نيرو براي رهبري و موفقيت است.  پژوهش انجام شده در دانشگاه كوئينزلند (Queensland) استراليا نشان مي‌دهد، كساني كه هوش هيجاني خود را رشد مي‌دهند، معمولاً در شغل خود موفقند و كساني كه هوش هيجاني و عملكرد شغلي ضعيفي دارند مي‌توانند تنها با تلاش براي بهبود هوش هيجاني خود به پاي همكاراني كه در هر دو بسيار عالي هستند برسند. هوش هيجاني و رضایت شغلی دست در دست يكديگر دارند. اين يافته‌ها در كاركنان همه صنايع در همه سطوح و در همه جاي دنيا صدق مي‌كند. تاكنون شغلي پيدا نشده كه در آن عملكرد ربطي به هوش هيجاني نداشته باشد.

نخستين مطالعه روي رضايت شغلي توسط هوپاك[3] انجام شد. وي رضايت شغلي افراد را در يك محيط كوچك بررسي كرد و به اين نتيجه رسيد كه عواملي چون سطح شغلي، خستگي، يكنواختي، شرايط كار و هدف روي رضايت شغلي تأثير دارند. اين مطالعات با پژوهش هاي تجربي ديگري تعقيب شدند ومشخص گرديدكه عوامل ديگري هم مانند، سرپرستي و روش رهبري بر رضايت كاركنان نيز تأثير دارند (ظهوري،1384). بطور عام عبارت رضايت شغلي به "نگرش کلي فرد درباره شغلش اطلاق مي شود."کسي که رضايت شغلي اش درسطح بالائي باشد به کارش نگرش مثبت دارد، برعكس كسي كه از كارش ناراضي است نگرش وي نيز نسبت به كارش منفي خواهد بود(پارساييان و اعرابي،1378). لوك نيز، از رضايت شغلي تعريف جامعي ارائه مي دهدكه عبارت است از: حالت روحي مطلوب يا مثبت كه فرد از ارزيابي يا تجربه شغلي بدست مي آورد. رضايت شغلي نتيجه ادراك فرد از چيزهايي است كه شغل او فراهم مي آورد و براي او با اهميت تلقي مي شوند. بطوركلي در رفتار سازماني تأييد شده است كه رضايت شغلي مهمترين نگرشي است كه بطور مكرر مورد مطالعه قرار مي گيرد و توجه مديران به موضوع رضايت شغلي حول اثراتي است كه برعملكرد كاركنان دارد(لوتانز،1992).

ازعوامل مهم ثبات کارکنان و عدم ترک خدمت و ارائه عملکردهای قابل قبول ، رسیدن به نوعی رضایت در محیط کار است .  لوکه رضایت شغلی را حالتی هیجانی خوشایند و مثبت دانست که ناشی از ارزشیابی شغلی یا تجربه های شغلی فرد است و همچنین اسمیت رضایت شغلی را گستره ای می داند که در آن محیط کاری تقاضا فردی را برآورده می کند. هالند در نظریه معروف خود (انطباق شخصیت – شغل) در زمینه ی اهمیت رضایت شغلی و تاثیر آن در شخصیت فرد و شغل وی یادآور می شود که هماهنگی یا انطباق مناسب بین شخصیت فرد و شغل به رضایت شغلی می انجامد . بطور مثال لازمه شغل معلمی یا پرستاری داشتن حوصله فراوان است یعنی اگر شغل با عامل روانی نوعی سازگاری عاطفی داشته باشد و شغل بر اساس قدرت و توانایی های درونی مورد لذت مطلوب را برای فرد تامین نماید. در این حالت فرد از شغلش راضی است (شفیع آبادی، 1375).  هاپاک استاد تعلیم و تربیت دانشگاه نیویورک ، رضایت شغلی را مفهومی پیچیده و چندبعدی می داند و این مفهوم را با عوامل روانی (هوش هیجانی ) و جسمانی و اجتماعی مرتبط می داند. مسئله ای که در این تحقیق به مطالعه آن می پردازیم مسئله تاثیر داشتن هوش هیجانی و رضایت شغلی افراد است . هوش هیجانی بالا باعث می شود سطح بهره وری عملکرد کارکنان افزایش یافته و رضایت از محیط کار را برای آنها با توجه به ویژگی شخصیتی این افراد به همراه خواهد داشت . لذا لازم می آید که : در مصاحبه های استخدامی افرادی با هوش هیجانی بالا اولویتی در ورود به سازمانها داشته باشند تا باهوش هیجانی بالای خود سریعتر به ارتباطات موثر و به دنبال آن رضایت شغلی بالا برسند و از تحمیل هزینه های مستقیم و غیر مستقیم، عملکردهای ضعیف، عدم حضور موثر، بهره وری پایین و ترک خدمت در سازمانها جلوگیری کرد.

                   

 

 

 

 

می پسندم (9) دیدگاه (2) اشتراک گذاری گزارش به پلیس علمی
محسن جرفی محسن جرفی
1393/11/16 00:56:48
معرفی وب سایت تخصصی مشاوره محسن جرفی

دوستان گرامی می توانند جهت اطلاع از جدیدترین مقالات روانشناسی ومشاوره و ارتباط با 500 سایت تخصصی وعلمی به وب سایت تخصصی مشاوره آقای محسن جرفی به آدرس http://m-jorfi.blogfa.com   سر بزنید.

می پسندم (3) دیدگاه (0) اشتراک گذاری گزارش به پلیس علمی
محسن جرفی محسن جرفی
1393/11/16 00:49:30
بهداشت روانی چیست؟

بهداشت روانی چیست؟

بهداشت رواني چيزي بيش از فقدان بيماري رواني است. اغلب افراد جامعه از سلامت روان خود غافل بوده و نسبت به آن بي اعتناء مي­باشند. ويژگي­ها و معيارهاي بهداشت روان را مي­توان اينگونه برشمرد:

1- كيفيت انديشيدن توام با آرامش با رويكردي خنثي و يا مثبت است. در مقابل انديشه پر تنش، آزار دهنده و منفي.

2- افكار بدون هيچ مقاومتي مي­آيند و مي­روند، بدون آنكه تنش قابل توجهي ايجاد كنند. در مقابل تفكر وسواسي و تكرار شونده.

3- فرد در زمان حال زندگي مي­كند و تمام حواسش معطوف كاري است كه در حال انجامش است. در مقابل فردي كه  غالب اوقات  در خشم از  گذشته و ترس از آينده بسر مي­برد.

4-احساس آرامش، امنيت، شفقت، شوخ طبعي، قدر شناسي، رضايت و كنجكاوي. در مقابل احساس تنش، خشم، نا امني و نفرت.

5- زندگي كنترل پذير مي­نمايد. در مقابل احساسي كه زندگي از كنترل شما خارج است.

6- مشكلات قابل حل بنظر مي­رسند و فرد خوشبينانه به مشكلات خود مي­نگرد. در مقابل مشكلات حل ناپذير بنظر رسيده و فرد بدبينانه به مشكلات خود نگاه مي­كند.

7- عزت نفس و اعتماد بنفس بالا. در مقابل اعتماد بنفس پايين و احساس اضطراب و نااميدي.

8- فرد احساس خوبي نسبت به خود دارد. فرد نقاط ضعف و قوت خود را بخوبي مي­شناسد.

9- فرد اجازه نمي­دهد احساساتي مانند ترس، خشم، عشق، حسادت، گناه و اضطراب تمام وجودش را  در برگيرند.

10-توان برقراري روابط اجتماعي و بين فردي رضايت بخش و پايدار.

11-توانايي خنديدن به خود و با ديگران.

12- فرد با وجود اختلاف عقايد، تفاوت­ها و كاستي­ها براي خود و ديگران احترام قائل است.

13-توانايي پذيرش مشكلات و ناكامي­هاي زندگي.

14- استقلال در تصميم گيري. عدم هراس از مشكلات و  توانايي در حل بهنگام آن­ها.

15-توانايي سازگاري با محيط پيرامون و تغييرات.

16- داشتن روحيه شاد و با نشاط.

17-توانايي تامين نيازهاي شخصي.

18-توانايي لذت بردن از زندگي.

19- توانايي برقراري تعادل و توازن: ميان كار و تفريح، خواب و بيداري، استراحت و فعاليت بدني، تنهايي و معاشرت با ديگران، داخل خانه ماندن و از منزل خارج شدن.

20- انعطاف پذيري: افرادي كه  داراي عقايد خشك بوده و در هيچ شرايطي حاضر به تغيير عقايد خود نيستند (حتي با استدلال­هاي روشن و متقاعد كننده) در واقع خود را معرض استرس زيادي قرار مي­دهند. انعطاف پذيري در انتظارات و احساسات  نيز ضرروي است. افرادي كه برخي احساسات و هيجانات خود را سركوب كرده و از ابراز آن­ها نگراني دارند خود را در معرض بيماري­هاي رواني قرار مي­دهند. فرد مي­بايست توانايي تغيير كردن، رشد كردن و تجربه كردن طيف وسيعي از احساسات را همگام با تغيير شرايط زندگي دارا باشد.

21- (قابليت ارتجاعي) تاب آوري: در فيزيك به توانايي بازگشت به شكل اوليه پس از خم شدن، كشيده شدن و يا فشرده شدن مي­باشد. اما در روانشناسي به مفهوم بازگشت به وضعيت  عادي و طبيعي پس از مواجهه با ناملايمات روزگار، تغييرات و استرس­ها با حداقل درد و رنج است. يعني همان تاب آوردن زير فشار رواني و حفظ ثبات احساسي و سلامت رواني. توانايي كنار آمدن با ناملايمات و سازگاري با تغييرات. بيرون آمدن از شرايط سخت. ميزان مقاومت و تحمل شما.

22-توانايي دوست داشتن و عشق ورزيدن و همچنين  دوست داشته شدن.

23-خلاق و بهره ور بودن.

24- توانايي بهره­گيري از قوه تخيل. خيالپردازي نيز براي سلامتي روان ضروري است. اما تا حدي كه فرد قادر باشد ميان تخيل و واقعيت تفاوت قائل شود و آن دو  را از هم تميز دهد.

25-فرد احساسات خود را مي­شناسد.

چند نكته براي حفظ سلامت رواني

1- مهارت­هاي حل مسائل و اختلافات را فرا گيريد.

2-اعتماد بنفس و عزت نفس خود را افزايش دهيد.

3-هرگز خود را قرباني قلمداد نكنيد.

4- روش­هاي مديريت زمان را بياموزيد.

5- اجازه ندهيد احساسات شما در درونتان انباشته گردند. احساسات خود را با ديگران در ميان گذاريد.

6-از بحث­ها و نزاع­هاي غير ضروري اجتناب ورزيد.

7-عواملي كه در شما ايجاد استرس مي­كنند را شناسايي كرده و مواجهه با آن­ها را به حداقل برسانيد.

8-تكنيك­هاي تمدد اعصاب و آرامش يافتن را فرا گيريد.

9-به اطرافيان خود بي توجه نبوده و در صورت لزوم ياري دهنده­ي آنان باشيد و در حد توانايي خود بكوشيد مشكلاتشان را رفع كنيد.

10- از زندگي خود لذت ببريد. كاري را انجام دهيد كه به آن علاقمند هستيد. جايي برويد كه دوست داريد آنجا باشيد. براي خودتان زندگي كنيد و نه براي ديگران.

11- تنها با افراد شاد و هم عقيده با خود معاشرت كنيد. جدا از افرادي كه اعتماد بنفس شما را كاهش ميدهند دوري كنيد. (افرادي كه ناعادلانه از شما انتقاد كرده و يا تحقيرتان ميكنند)

12-از كمال گرايي بپرهيزيد.هيچ كس كامل نيست.

13- براي خود اهداف معقول، واقع گرايانه و در حد توانايي تان تعيين كنيد.

14- چيزهايي كه قادر نميباشيد در خود و ديگران تغيير دهيد را بپذيريد. ديگران را همانگونه كه هستند بپذيريد.

15-خشم خود را كنترل كنيد.

16-اشتباهات خود و ديگران را مورد بخشش قرار دهيد.

17-به قدر توانايي خود كار كنيد.

18- در زمان حال زندگي كنيد. از گذشته درس بگيريد و براي آينده برنامه ريزي كنيد.

19- رژيم غذايي متعادل لازمه بهداشت روان است. از مصرف الكل وكافئين بپرهيزيد. سيگار نكشيد و فعاليت بدني را ترك نكنيد. خواب كافي داشته باشيد.

20- تاب آوري، انعطاف پذيري و ايجاد توازن را فراموش نكنيد.

21- مسئوليت زندگي خود را بپذيريد. از ديگران انتظار نداشته باشيد تمام نيازهاي شما را تامين كنند. خودتان اين كار را مي بايست انجام دهيد.

می پسندم (6) دیدگاه (0) اشتراک گذاری گزارش به پلیس علمی
حسن جرفی حسن جرفی
1393/11/12 21:58:56
Management Crucial Decision

تصمیم قاطع مدیریتی

روزی مدیر یکی از شرکت های بزرگ در حالیکه به سمت دفتر کارش می رفت چشمش به جوانی افتاد که در راهرو ایستاده بود و به اطراف خود نگاه میکرد. جلو رفت و از او پرسید: «شما ماهانه چقدر حقوق دریافت می‌کنی؟»

جوان با تعجب جواب داد: «ماهی 2000 دلار.»

مدیر با نگاهی آشفته دست به جیب شد و از کیف پول خود 6000 دلار را در

آورده و به جوان داد و به او گفت: «این حقوق سه ماه تو، برو و دیگر اینجا

پیدایت نشود، تو اخراجی ! ما به کارمندان خود حقوق می‌دهیم که کار کنند نه اینکه یکجا بایستند و بیکار به اطراف نگاه کنند.»

جوان با خوشحالی از جا جهید و به سرعت دور شد. مدیر از کارمند دیگری که

در نزدیکیش بود پرسید: «آن جوان کارمند کدام قسمت بود؟»

کارمند با تعجب از رفتار مدیر خود به او جواب داد: «او پیک پیتزا فروشی

بود که برای کارکنان پیتزا آورده بود.»

نکته:

برخی از مدیران حتی کارکنان خود را در طول دوره مدیریت خود ندیده و آنها

را نمی‌شناسند. ولی در برخی از مواقع تصمیمات خیلی مهمی را در باره آنها

گرفته و اجرا می‌کنند.

می پسندم (5) دیدگاه (0) اشتراک گذاری گزارش به پلیس علمی
حسن جرفی حسن جرفی
1393/11/12 21:56:17
Attitude of Good Decision-Making

بینش تصمیم گیری خوب                                   
                                    
                                     
گروهی از بچه ها در نزدیکی دو ریل راه آهن، مشغول به بازی کردن بودند.

یکی از این دو ریل قابل استفاده بود ولی آن دیگری غیرقابل استفاده...

تنها یکی از بچه ها روی ریل خراب شروع به بازی کرد و پس از مدتی روی همان ریل غیرقابل استفاده خوابش برد.

3 بچه دیگر هم پس از کمی بازی روی ریل سالم، همان جا خوابشان برد.

قطار در حال آمدن بود ، و سوزن بان تنها می بایست تصمیم صحیحی بگیرد.

سوزن بان می تواند مسیر قطار را تغییر داده و آن را به سمت ریل غیرقابل استفاده هدایت کند و از این طریق جان 3 کودک را نجات دهد و 1 کودک قربانی این تصمیم گردد و یا می تواند مسیر قطار را تغییر نداده و اجازه دهد که قطار به راه خود ادامه دهد.



سوال:                                                                 

اگر شما به جای سوزن بان بودید در این زمان کوتاه و حساس چه نوع تصمیمی می گرفتید؟


بیشتر مردم ممکن است منحرف کردن مسیر قطار را برای نجات 3 کودک انتخاب کنند و 1 کودک را قربانی ماجرا بدانند که البته از نظر اخلاقی و عاطفی شاید تصمیم صحیح به نظر برسد اما از دیدگاه مدیریتی  چطور .... ؟                                      


در این تصمیم، آن 1 کودک عاقل به خاطر دوستان نادان خود
 (3 کودک دیگر) که تصمیم گرفته بودند در آن مسیر اشتباه و خطرناک، بازی کنند، قربانی می شود.


 این نوع معضل هر روز در اطراف ما، در اداره ، جامعه در سیاست و به خصوص در یک جامعه دموکراتیک اتفاق می افتد، "اقلیت"

دانا قربانی "اکثریت" احمق و یا نادان می شوند.



کودکی که موافق با انتخاب بقیه افراد برای مسیر بازی نبود طرد شد و در آخر هم او قربانی این اتفاق گردید و هیچ کس برای او اشک نریخت.
کودکی که ریل از کار افتاده را برای بازی انتخاب کرده بود هرگز فکر نمی کرد که روزی مرگش اینگونه رقم بخورد.


اگرچه هر 4 کودک مکان نا مناسبی را برای بازی انتخاب کرده بودند ولی آن کودک تنها قربانی تصمیم اشتباه آن 3 کودک دیگر که آگاهانه تصمیم به آن کار اشتباه گرفته بودند شد.

اما با این تصمیم عجولانه نه تنها آن کودک بی گناه وعاقل جانش را از دست داد بلکه زندگی همه مسافران را نیز به خطر انداخت زیرا ریل از کار افتاده منجر به واژگون شدن قطار گردید و همه مسافران نیز قربانی این تصمیم شدند و نتیجه این تصمیم چیزی جز زنده ماندن 3 کودک احمق نبود.


مسافران قطار را می توان به عنوان تمامی کارمندان سازمان فرض کرد و گروه مدیران  را همان کودکانی در نظر گرفت که می توانند سرنوشت سازمان (قطار) را تعیین کنند.


گاهی در نظر گرفتن منافع چند تن از مدیران که به اشتباه تصمیمی گرفته اند، منجر به از دست رفتن منافع کل سازمان خواهد شد و این همان قربانی کردن صدها نفر برای نجات این چند نفر است.


زندگی کاری همه مدیران پر است از تصمیم گیری های دشوار...
با عدم اتخاذ تصمیمات صحیح به سبک مدیریتی، به پایان زندگی مدیریتی خود خواهید رسید.


"به یاد داشته باشید آنچه که درست است
همیشه محبوب نیست... و
آنچه که محبوب است همیشه حق نیست

 

می پسندم (7) دیدگاه (0) اشتراک گذاری گزارش به پلیس علمی
حسن جرفی حسن جرفی
1393/11/12 21:15:29
Management Stories

مرد جوان و کشاورز

مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر کشاورزی بود

کشاورز گفت برو در آن قطعه زمین بایست. من سه گاو نر را آزاد می کنم اگر توانستی دم یکی از این گاو نرها را بگیری من دخترم را به تو خواهم داد.

مرد قبول کرد. در طویله اولی که بزرگترین بود باز شد . باور کردنی نبود بزرگترین و خشمگین ترین گاوی که در تمام عمرش دیده بود. گاو با سم به زمین می کوبید و به طرف مرد جوان حمله برد. جوان خود را کنار کشید تا گاو از مرتع گذشت. دومین در طویله که کوچکتر بود باز شد. گاوی کوچکتر از قبلی که با سرعت حرکت کرد .جوان پیش خودش گفت : منطق می گوید این را ولش کنم چون گاو بعدی کوچکتر است و این ارزش جنگیدن ندارد.

سومین در طویله هم باز شد و همانطور که فکر میکرد ضعیفترین و کوچکترین گاوی بود که در تمام عمرش دیده بود.

پس لبخندی زد و در موقع مناسب روی گاو پرید و دستش را دراز کرد تا دم گاو را بگیرد...
اما.........گاو دم نداشت!!!!

زندگی پر از ارزشهای دست یافتنی است اما اگر به آنها اجازه رد شدن بدهیم ممکن است که دیگر هیچ وقت نصیبمان نشود. برای همین سعی کن که همیشه اولین شانس را دریابی

می پسندم (6) دیدگاه (0) اشتراک گذاری گزارش به پلیس علمی
رضا ابراهیمی نسب رضا ابراهیمی نسب
1393/10/23 18:17:46
تجربه اولین راه شناخت

تجربه ،اولین راه شناخت

شناخت، تلاش و حرکتی است که از جهل به سوی علم صورت می گیرد.وقتی شروع می شود که فردنمی داند و دچار جهل شده است.ا گر سرگذشت بشر از ابتدای هبوط مطالعه شود ،مشخص می شود که تجربه اولین راه شناخت بوده است. قابیل از برادرش هابیل کینه ای در بر داشت و قصد داشت که او را بکشد،اما نمی دانست که چگونه هابیل را بکشد .سرگردان ماند و نمی دانست چگونه تصمیم خود را عملی سازد در این هنگام ابلیس به کمکش آمد ،ابلیس به صورت پرنده ای در آمد و پرنده دیگری را گرفت و سرش را میان دو سنگ نهاد و فشار داد و با آن دو سنگ سر آن پرنده را شکست  و در نتیجه ،از این طریق پرنده را کشت.قابیل همین روش را  برای کشتن برادر استفاده نمود.

قابیل بعد از کشتن برادر ،نمیدانست که با جسد او چه کار کند .در این حال دو کلاغ از راه رسیدن و به یگدیگر حمله ور شدند ،یکی از آنها دیگری را کشت آنگاه کلاغ  زنده زمین را با پنجه اش حفر کرد و کلاغ مرده را در آن چاله دفن نمود ،قابیل با مشاهده این منظره ،روش دفن مردگان را طریق تجربه غیر مستقیم فراگرفت.

تجربه ابتدايي ترين راهي است كه انسان براي حل مسائل خودازآن استفاده كرده وتوانسته قسمت عمده اي از معرفت خودرابه ديگران منتقل كند. تجربه عليرغم تمام مزايايي كه به عنوان يك منبع اطلاعاتي دارد، ازيك نقص كلي و عمده به نام محدوديت برخورداراست.

محدودیتهای تجربه:

1-ميزان وشدت تاثيريك حادثه دريك شخص به ويژگي هاي شخصيتي و فيزيولوژيكي اوبستگي دارد. تجارب شخصي عمدتاً برخواسته از دانش حسي است ودانش حسي به واسطه خطايااحساس غيرقابل اطمينان وناقص است .دو نفر انسان ازيك موقعيت واحد، تجربه هاي متفاوتي كسب مي كنند. به عنوان مثال، دومشاهده كننده ازيك كلاس واحد، دريك زمان معين، ممكن است گزارش هاي درست ولي كاملا متفاوتي تهيه كنند. يكي ممكن است فعاليت هاي آموزشي صحيح راگزارش كند، ولي ديگري به اشتباهات توجه داشته باشد.

 2- نقطه ضعف ديگرتجربه، اين است كه بعضي اوقات انسان نيازمنداطلاعاتي است كه يك شخص نمي توانددربرخي از موارد آن راازطريق تجربه بياموزد. به عنوان مثال ، يادگيري رياضيات توسط يك كودك  از طریق تجربه تقريبا غيرممكن است.

بنابراين تجربه به عنوان ابزارعلمي دركشف واقعيت ها ، محدوديت هايي دارد كه پژوهشگربايدبه آن توجه داشته باشد.آنچه مسلم است تجربه یکی از عناصر انکار ناپذیر در کسب اطلاعات است. بسیاری از بزرگان دین تجربه را اعلم بر فراگیری دانش دانسته اند . بنابر این جوامعی که از این شاخصه در اجرای امور خود کمتربهره می برند ، همواره در دور باطل قرار دارند و می بایست دائما بیازمایند که آزموده را آزمودن خطاست . مسئله مهم دیگر آن است که میزان کسب تجربه به میزان مواجه شدن با پدیده بستگی زیاد دارد والزاما به سن فرد ارتباطی ندارد هرچه بیشتر با پدیده مواجه شده باشد. تجربه بیشتری بدست می آورد. هرگز این عبارت پند آموز فراموش نشود :آنانکه به تجربیات دیگران بی اعتنا هستند ، اشتباهات را از نو تکرار می کنند.

      تعریف تجربه : تجربه تاثیر متقابل فرد و محیط است که این تاثیر متقابل در فرد موجب یادگیری و بروز عکس العمل در مواجهه مجدد با رخدادهای محیطی می شود.

الف)تجربه مستقیم 

ب)تجربه غیر مستقیم               

دومین راه شناخت استناد به مقام صلاحیت داراست

یعنی پذیرش قول و فعل صاحب صلاحیت  رجوع به كارشناسان،متخصصان ومراكزذيصلاح درزمينه‌هاي موردنظر.پذيرش قول وفعل مقامات ذيصلاح به عنوان واقعيتهاي قابل استناد (قول=گفتن،      فعل= عمل شخص)  

 مواقعي وجودداردكه انسان درباره پديده خاصي داراي تجربه شخصي نيست يا مسائلي كه انسان ازطريق تجربه قادربه پاسخگويي به آن نيست. درچنين شرايطي دست نيازبه طرف صاحب نظران دراز مي كند. به اين معني كه انسان راه حل مشكلاتش راازشخصي مي پرسد كه قبلا با آن مواجه وبرآن فائق آمده است. درچنين مواقعي اظهارنظرصاحب نظرن به عنوان يك واقعيت مستند موردقبول قرارمي گيرد.

اعتماد به صاحب نظران به عنوان يك منبع دستيابي به واقعيت، داراي معايبي به  شرح زيراست:

الف)     صاحب نظران ممكن است اشتباه كنند.

ب)   وجوداختلاف نظر بين صاحب نظران برسرمساله واحد، بيانگراين واقعيت است كه غالب نظرهاي آنها براساس عقايد شخصي است نه واقعيت ه

         سومین راه شناخت، منطق است:شناخت از طریق استدلال و معلومات قبلی  اگربه كمك عقل , دانش حسي توسعه داده شوددانش قابل اعتمادتري حاصل مي‌شود . منطق ازدوطريق براي رسيدن به شناخت به انسان كمك مي‌كند :

الف) روش قياسي                                          ب) روش استقرايي

 روش قياسي

استدلال قياسي به عنوان يك فرآيند تفكرعبارت است ازقراردان واقعيت ها دركنارهم واستخراج يك نتيجه.  به اين معني كه پژوهشگرباعنايت به كليات به جزئيات مي رسد. قياس در لغت به معناي سنجش ، اندازه گيري و تخمين است . استدلال قياسي نتيجه گيري با دلايل كافي از كل به جزء است .اين روش ازسه مرحله:

1. مقدمه كبري

2. مقدمه صغري

3. نتيجه گيري

تشكيل شده است. ارسطو وپيروانش دركشف واقعيت ازاستدلال قياسي استفاده كردند. مثال:

مقدمه كبري: همه پستانداران دستگاه تنفس دارند.

مقدمه صغري: همه خرگوش ها پستاندارند.

نتيجه گيري: همه خرگوش ها دستگاه تنفسي دارند

 

مقدمه كبري       : انساني فاني است .

مقدمه صغري       :  علي انسان است . 

نتيجه               :  علي فاني است .

محدوديتهاي قياس
  • نتيجه قياسي منطقي به هيچ وجه ازمحدوده مقدمات فراترنمي‌رود .
  • صحت نتيجه مستقيماً به صحت مقدمات بستگي دارد. اطمينان از صحت مقدمات از اهميت خاصي برخوردار است .
  • چون نتيجه فرآيند تحقيق علمي توليد و كشف دانش جديد است ، پس اين فرآيند نمي‌تواند صرفاً بر پايه استدلال قياسي بنا شود .
 روش استقرايي

فرانسيس بيكن شيوه جديدي براي شناخت واقعيت پيشنهادكرد. او معتقدبودكه پژوهشگربايدبراساس واقعيت هايي كه مستقيما مشاهده مي كند به نتيجه گيري به پردازد. ازنظربيكن انسان نبايد بدون طرح "چرا" فرضيه اي را كه صاحب نظران ديكته كرده اند، به پذيرند.

  • استقراء در لغت به معناي جستجو كردن و كنجكاوي كردن است .
  •  استدلال استقرايي يعني رسيدن ذهن از جزء به كل
  • بررسي اجزاء يك قضيه و رسيدن به يك حكم كلي

 روش استدلال استقرايي برعكس استدلال قياسي است. تفاوت اين دوروش درمثال زير مشخص مي شود :

 الف) استدلال قياسي: مثال قبلا آمده است.

ب) استدلال استقرايي:

 - هرخرگوشي كه تا به حال مشاهده شده است، دستگاه تنفسي داشته است.

-  بنابراين ، تمام خرگوش ها دستگاه تنفسي دارند.

- رابی یک خرگوش است بنابراین دستگاه تنفسي دارد.

  دراستدلال استقرايي نتايج بامشاهده نمونه وتعميم به كل، حاصل مي شود. دراين روش براي رسيدن به يك نتيجه مطلوب ، همه نمونه ها بايدموردبررسي قرارگيرند. اين عمل درروش بيكن استنتاج ناقص شناخته شده است. درمثال فوق ، چنان چه پژوهشگر به خواهد مطمئن شود كه همه خرگوش ها دستگاه تنفسي دارند يا نه، بايد تمام خرگوش هاي دنيارامورد بررسي قراردهد، اما چنين عملي ميسر نيست. بنابراين ، پژوهشگرالزاما به نتايج ناقصي متكي است كه از مشاهده هاي ناقص به دست آمده است.  به هرحال اگرچه اطلاعات ناقص موجب نتيجه گيري درست و بدون خطانمي شود، ولي ازآنها مي توان به منظوركسب يك بينش يا بصيرت كلي استفاده كرد.

انواع استقراء

استقراء تام         :                 بررسي كليه اعضاء يك مجموعه

استقراء ناقص :          بررسي گروهي از اعضاء يك مجموعه

تفاوت قياس و استقراء

 1) قياس ازكل به جزءواستقراء از جزء به كل

2) پذيرفتن مقدمات قياس مساوي است با پذيرفتن نتيجه قياس ( اگر مقدمات قياسي را بپذيريم ولي نتيجه را نپذيريم دچار نوعي تناقض منطقي شده‌ايم) ولي در استقراء اينچنين نيست. نپذيرفتن نتيجه در صورت پذيرفتن مقدمات تناقض عقلي و منطقي ايجاد نمي‌كند .

چهارمین راه شناخت از طریق وحی

وحی، سرچشمه بسیاری از آگاهی هاست . از آنجا که منشا وحی ،علم بی انتهای خداوند است، ناب ترین شناخت ها از این طریق نصیب بشر می گردد. انسان از طریق وحی ، در مورد هستی و سرچشمه آن ، به آگاهی های ارزنده ای دست یافته است. میدان تاخت و تاز عقل با همه توانایی هایی که دارد محدود است. پرسشهایی وجود دارد که عقل بشری توانایی پاسخ به آن را ندارد . خداوند حکیم و مهربان برای خوشبختی انسانها وحی فرستاد تا به کمک عقل بیاید.وحی وسیله ارتباط انسانهای والا و برگزیده با جهان غیب است.
دیگر راههای شناخت  جنبه عمومی دارند و تمام افراد بشر می‌توانند در شناخت جهان از آن دو، بهره بگیرنددر حالی که راه وحی از آن افرادی است که مورد عنایت خاص خداوند قرار گرفته‌اند و بارزترین نمونه آن پیامبران الهی می‌باشند.

می پسندم (3) دیدگاه (0) اشتراک گذاری گزارش به پلیس علمی
رضا ابراهیمی نسب رضا ابراهیمی نسب
1393/10/21 17:02:59
آموزش روش تحقیق- راههای شناخت

شناخت:

مفاهيمي مانند «علم، آگاهي، شناخت، دانستن و فهميدن» همه به يك معنا به كار مي‏روند. با وجود اين، مفهوم علم و شناخت كاربرد بيشتري دارد.  از نظر فلاسفه، مفهوم «علم و شناخت» يكي از روشن‏ترين و بديهي‏ترين مفاهيم است و نه تنها  تعريف نيست، كه اساسا تعريف آن امكان ندارد؛ زيرا مفهوم روشن‏تري از آن وجود ندارد كه معرّف آن واقع شود و عباراتي كه در تعريف علم و معرفت به كار مي‏رود، در واقع تعريف حقيقي آن نيست، بلكه تعيين مصداق موردنظر در مبحث خاصي است اگر قرار باشد توضيحي درباره علم و شناخت داده شود بهتر است بگوييم: علم عبارت است از: «حضور خود شي‏ء يا صورت جزئي يا مفهوم كلي آن نزد موجود مجرّد.

  از نظر روان‏شناسان، شناخت به فرايند كسب، سازمان‏دهي و استفاده از معلومات ذهني اطلاق مي‏شود فلاول (1985Flavell,) در تعريف شناخت مي‏گويد:

شناخت در روان‏شناسي اشاره به فرايندهاي رواني دارد كه حاصل ذهن آدمي بوده و منجر به «دانستن» مي‏گردد. اين فرايندها شامل يادآوري، ارتباط دادن، طبقه‏بندي كردن، نمادسازي، تجسّم يا تصوّر، حلّ مسئله و تخيّل و رؤياپردازي مي‏شود

راههای شناخت:

   انسان ازبدوتولد نسبت به محيط خويش كنجکاو بوده و تلاش كرده است كه مسائل پيچيده وبغرنج زندگي خودرا حل كند. روش هايي كه انسان براي حل مسائل يا پاسخ دادن به سئوال هاي خودانتخاب كرده، متفاوت بوده است. منابعي كه انسان به كمك آنها برمسائل خودچيره گشته است، عبارتند از:

1-     تجربه   

2-     قیاس

3- نظر صاحب نظران

4- شناخت از طریق وحی

5- روش علمی

می پسندم (2) دیدگاه (0) اشتراک گذاری گزارش به پلیس علمی