با سیری در منابع حقوقی و سیاسی به یکسری حقایق در خصوص دولتها و نظام بینالملل میرسیم. فارغ از تعارضات ذاتی و همیشگی بین لیبرالیسم و سوسیالیسم در خصوص مبانی جرمزایی بایدمعترف شد؛ اینکه همیشه نوع نظامهای سیاسی در قامت دولتها یکسری (سیاستهایشان) خواسته و ناخواسته خود مولد جرمزایی بوده است، اما در توصیف نظم حاکم بر نظام بینالملل نیز تقریباً گذر جهان از نظام تک قطبی و پروسه جهانی شدن به سوی دنیای چند قطبیهای دیکتاتور گونه در تقابل ویژگیهای سنتی و مدرن آن اما با شکل و شمایل نوسازی شده (نوعی نظم دیکتاتور گونه با قیومیت افلاطونی) با توجه به شواهد و قرائن امری محتمل و قطعی است. این مقاله با رویکردی توصیفی تحلیلی با روش اسنادی و کتابخانهای می باشد. در این جستار در پی رسیدن به پاسخی برای این سؤال هستیم که با توجه به تعارضات آشکار تئوریک در نقش جرمزایی نوع حکومتها در تولید ناخواسته جرائم تحت تأثیر جهانی شدن در گذار به چند قطبی دیکتاتور گونه مسلط چه نوع رفتاری برای حکمرانیها متصور است؟ به نظر میرسد با توجه به گذار جهان از مدل تک قطبی لیبرال به چند قطبی دیکتاتور گونه با مدل جدید نزدیک میشویم، در نتیجه تعارضات تئوریک بین لیبرالیسم و سوسیالیسم توانایی تفسیر وضع موجود را ندارد براساس تأثیرات جهانی شدن دیکتاتورهای افلاطونی مجبورند رفتار عقلایی با مردمان خود داشته باشند. در نتیجه ضرورت برخورد عقلایی حاکمان جرمزایی دولتهای دیکتاتوری نوین در نظام چند قطبی کمتر از نوع سنتی آن خواهد بود.
کلید واژگان :دولتها لیبرالیسم سوسیالیسم نظام بینالملل دیکتاتوری
ارزش ریالی : 500000 ریال
با پرداخت الکترونیک