چکیده :

انسان به گفته ارسطو حيواني است اجتماعي ,يعني در اجتماع تكامل يافته و به غايت رسيده وانسانيت آو ظاهرمي شود .انسان ذي شعور خيلي زود احساس كرد كه اجتماع بدون نظام استمرار نخواهد داشت .سوالهاي زيادي براي دانشمندان مطرح است ,اينكه آيا ما با علم به نظم خواهيم رسيد يانه؟ و در اين جهان پارادوكسيكال,تئوريهاي علمي مان چيست ؟ ,آيا جغرافيا علم نظم است ؟ ماجغرافيدانان بر اين باور هستيم كه جغرافيا ناظم است يا سعي مي كند كه باشد . در جغرافياي انساني شايد بتوان بهتر نظم انساني را مطالعه كرد .وجود يك مونيتورينگ براي علمي كه ما را به نظم و به انسانيت فطريمان نزديكتر مي كند, مي تواند موجب استمرار جامعه مان شود .جغرافياي انساني انتقادي اين استمرار خواه اجتماع انساني ,تغيير سريعي است كه ايده ها و پراكتيسهاي جغرافياي انساني را در ارتباط با سهمي از تعهدات آزاد انديشانه سياسي در نظم و وراء نظم قرار داد .ديك پت جغرافياي انتقادي را به دو دهه قبل از دهه 1970 و دهه 1970 وبعد از دهه 1970 تقسيم كرده است .در جهان نا هنجار فعلي در قرن بيست و يكم شايد جغرافياي انتقادي يكي از علم ناظمي باشد كه مي تواند به كشور ما و جهان ما كمك بكند تا اينكه به نظم انساني

کلید واژگان :

نظم ، جغرافیای انتقادی ، جغرافیای انسانی انتقادی ، نظم جهانی ، جغرافیای رادیکال



ارزش ریالی : 500000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک