کودکان خیابانی به عنوان یکی از مهمترین اسیب ها و مشکلات اجتماعی می باشند که در جامعه ایران روز به روز بر تعداد آنها افزوده می شوند. این افراد با آسیب های اجتماعی و فرهنگی بسیاری چون اعتیاد، سرقت، تکدی گری و ... روبرو می باشند. از منظر جامعه شناختی نظریه های متعددی به این موضوع پرداخته اند. بر اساس نظریه بی سازمانی، کودکان خیابانی انعکاسی از شرایط زیست اقتصادی- اجتماعی- فرهنگی اقشار تهیدست و آسیبپذیر حاشیهنشین است که نتوانستهاند در جریان مواجهه با تحولات اجتماعی حداقل دو دهه اخیر ایران، با شرایط موجود انطباق یابند. در نظریه فرهنگ فقر، کودکاني که مدت طولاني زندگي خياباني داشتهاند در فرهنگ خياباني ادغام شدهاند. آنان بهطور فزايندهاي مرتکب خرده بزهکاري يا خشونت ميشوند؛ به نحوي که سازگاري و تطابق آنها با شرايط جامعه دشوار ميگردد و يا حداقل صورت ديگري ميگيرد. در پرتو نظريه انتخاب عقلاني روي آوردن به زندگي خياباني، در چارچوب «پاداشهايش» براي کودکان قابل فهم است. روي آوردن به خيابان براي برآورده کردن «نيازهاي» خاصي از کودک، سودمند است و اين عمل نوعي سازگاري عقلاني با زمينه خاصي از محيط کودک، شرايط و تجربيات گذشته او و شرايط قابل دسترسي براي کنش اوست. در نظریه ساخت گرا اين کودکان در شبکه مناسبات اجتماعي و شبکه موقعيتهاي کنش و فعاليتهاي مرتبط به کودکان در خانه، خيابان و پرورشگاه مورد بررسي قرار ميگيرند. زيرا تجربهها و نگرش اين کودکان ناشي از چندين موقعيت و زمينه (خانه، خيابان و غيره) است. در نظریه کنش متقابل، کودکان خیابانی و خانوادههای آنها از کار خود در خیابان چه برداشتی دارند و چه منافع و علایقی حضور آنها در خیابان را استمرار میبخشد. در مجموع چهار عامل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی در افزایش کودکان خیابانی مؤثر می باشند.
کلید واژگان :کودک، کودکان خیابانی، نطریه فرهنگ فقر، نظریه بی سازمانی، نظریه کنش متقابل نمادی، نظریه انتخاب عقلایی
ارزش ریالی : 500000 ریال
با پرداخت الکترونیک