چکیده :

در این مقاله، سعی شده است، که جایگاه عشق و اهمّیّت آن از دیدگاه برخی شاعران ملکوتی و عارفان، به خصوص« بایزید بسطامی و ابوسعید ابوالخیر» بیان گردد. عشق عنصری است که عاشق را مجذوب در معشوق میگرداند. و در وجود محبوب ذوب میگردد. عشق نهایت شوق و میل شدید به چیزی است. عشق آتشی است که در قلب و دل عاشق، واقع شود و محبوب را بسوزاند. عشق عرفانی، مفهومی وسیع و چند گونه در گفت و مخلوقی در شمایل »کُن« فرهنگ عرفانی همهی ملتهای دیگر در جهان دارد. عشق، شاخص جوهرهی ذات الهی است. عاشق بود که انسان آفرید تا که با وی سخن گوید و خود هم عاشق و هم معشوق بندهی خویش گردد. در عرفان بایزید عشق جایگاه خاصی دارد و بایزید برای دست یافتن به کمال عشق، خود را نمیبیند و کالبد و جان را از هر چه غیر اوست خالی میگرداند تا به او (معشوق) نزدیکتر شود. و همین عشق عرفانی است، که وی را به مرتبهی فنا میکشاند و چون فنا شد در حق باقی میماند. ابوسعید یکی دیگر از عُرفایی است، که عشق و محبت را سرچشمهی ارتباط با خالق میداند. عشق و سماع در اندیشهی عرفانی ابوسعید چنان پررنگ است، که آن را پایهی ارتباط بین خالق و مخلوق قلمداد میکند، و مهرورزی را اصل عشقورزی میداند و چون پُلی میپندارد، که بنده را به آفریننده میرساند

کلید واژگان :

عشق و محبت، بایزید بسطامی، ابوسعید ابوالخیر، عرفان



ارزش ریالی : 500000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک