چکیده :

در اندیشۀ مولوی یک عارف (انسان کامل) از اثر تجلی و غلبۀ وجد، چون خود را مغلوب صفت حق می بیند، صفات بشری از وجود او زایل می شود و بنده در صفات حق فانی می گردد. این تبدیل اوصاف بشری و فنای در حق طریقت مولوی است که در واقع با فنای بالله بقای باالله می یابد. اعجاز سخن گویی در عین خاموشی، هنر ویژۀ مولوی است و الهام بخشی او در این اعجاز "شمسِ"اوست. شمس در مثنوی نیز بازتابی از " اصل" و "جان" است، و همان است که در نی مولانا می دمد و نغمۀ پرسوز مهجوری و مشتاقی سر می‌دهد و دو جهان را می‌سوزاند. نگارندۀ این پژوهش سعی بر آن داشته تا اندیشۀ شمس و بازتاب آن را در مثنوی معنوی و برخی از آثار مولوی پس از تحقیقات کتابخانه‌ای به نگارش درآورد.

کلید واژگان :

مولوی، شمس تبریزی، اندیشه های عرفانی، مثنوی معنوی



ارزش ریالی : 300000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک